
نقد یاسایی به طرح تغییر ساختار انجمنهای موسیقی اما با استعفایش پایان نیافته، و همچنان به طرح دیدگاههایش در رسانهها ادامه داده است. که با توجه به اهمیت این موضوع، فکر کردیم حیف است مخاطبان استانی این چالش مدیریتی در حوزهی موسیقی آن را نبینند و نخوانند. از این رو یادداشت ایشان را بازنشر میکنیم:
به گزارش دل عالم به نقل از فردای کرمان، «سالهاست مفهوم مدیریت فشل را بارها و بارها و با تمام وجود، تجربه کردهایم. از صرف بودجههای آنچنانی برای پروژههای محکوم به شکست تا بازسازی و ترمیم چندبارهی پروژههایی که چندین برابر برآوردهای انجام شده، از بودجهی کشور هزینه کردهاند؛ اما داستان در ساحت فرهنگ و هنر بسیار اسفناکتر و به عبارتی دردناکتر است. سالهاست در مدیریت فرهنگی و هنری شاهد تصمیمات عجیب و خلقالساعه هستیم که در بهترین وضعیت فقط و فقط سرمایههای فرهنگی و هنری را به باد میدهد. آن هم با وجود مصایب و مشکلات عدیدهی مبتلابه جامعهی هنری که خود شاهدی بر مدیریت ناکارآمدِ مدیران فرهنگی، هنری و تصمیمسازان این حوزه است.
اساسا شرایط یک مدیر موسیقی چیست؟ آیا مدیریت موسیقی در بالاترین سطح، یک تخصص خاص نیست؟ آیا مدیران موسیقی در چند دههی گذشته، آن تخصص لازم را داشتهاند؟
نتایج تصمیمات اشتباه مدیران در حوزهی فرهنگ و هنر برخلاف صنعت و اقتصاد و دیگر حوزهها، عموما سالها بعد نمایان میشود. به همین دلیل مدیران فرهنگی و هنری وزارت ارشاد، هیچ زمانی پاسخگوی نتایج تصمیمات و مسئولیتهایشان نبوده و نیستند. در چهار دههی گذشته، جز مواردی انگشتشمار، انتصاب مدیران ناآشنا به هنر و مدیریتِ هنری، اولین و بزرگترین معضل جامعه هنری بوده است. مدیرانی که به واسطهی عدمِ اشراف بر چالشهای مدیریت هنری تلاش میکنند با انتخاب مشاورانی، فقدان آگاهی خویش را جبران کنند؛ اما بسیاری از مشاورانی که با توصیهی این و آن انتخاب میشوند، هر چند از اعضای جامعهی موسیقی باشند، معمولا یا به دنبال منافع شخصی هستند یا به دلیل فقدانِ گفتمانی مشخص، کمترین اقبال را در جامعهی تاثیرگذار موسیقی دارند. حضور چنین مشاورانی تاثیراتی به مراتب مخربتر از مدیران ناآگاه داشته و دارد.
نباید فراموش کنیم، وضعیت امروز موسیقی کشور نتیجهی مدیریت مدیران دولتی در سنوات گذشته بوده است. مدیرانی که در هر مقطع با اتکا به امکانات دولتی مسیر حرکت مدیران بخش خصوصی را نیز تعیین میکردند. آخرین شاهکاری که با تلاش بخشی از همین مشاوران و مدیران در ماههای آخر فعالیت دولت گذشته، بهرغم مخالفت بخش قابل توجهی از جامعهی موسیقی رقم خورد، تغییر ساختار انجمنهای موسیقی و شعب آن در سراسر کشور بود. در شرایط پاندمی کرونا که همهی هنرمندان موسیقی خصوصا موسیقی نواحی و موسیقی ردیف دستگاهی، سختترین فشارها را تجربه میکردند، بخش زیادی از توان انجمن موسیقی ایران و دفتر موسیقی، صرف پیگیری و فشار به انجمنهای استانی برای تسریع در تغییر ساختارشان شد. فارغ از انتقادات جدی که به کلیت چنین تصمیمی وارد بود و هست، اصرار مدیران در اجرایی شدن آن در ماههای پایانی دولت، جالب توجه بود؛ اما در روزهای گذشته و شش ماه پس از پایان ضربالاجل معاونت هنری و دفتر موسیقی برای اجرای طرح مذکور، ظاهرا معاونت حقوقی وزارتخانه در نامهای به استانها مغایرت موسسات عضو پایه را با مصوبهی هیات وزیران و دستورالعمل و شیوهنامهی مصوب تاسیس انجمنهای صنفی فرهنگ و هنر و رسانه تشخیص داده است! در یک ساختار سالم، بدیهیترین نکته برای اجرای یک طرح، هماهنگی و استعلام از معاونتهای تخصصی دیگر در همان ساختار است، اما در وزارت ارشاد ظاهرا داستان از انتها خوانده میشود. اینکه مسئولیتهای انجمن موسیقی ایران، پس از چندین دوره فعالیت درخشان در حوزهی موسیقی جدی، چرا و چگونه در یک دههی گذشته به تدریج سلب شد، بحث دیگری است که در این مجال نمیگنجد؛ اما در سالهای پایانی دههی نود که انجمن موسیقی ایران با شناخت نواقص، معضلات و کمک و مشاورهی بخشی از بزرگترین هنرمندان صاحبفکر و اندیشه، مجددا با قدرت به صحنهی موسیقی کشور بازگشته بود، طرح چنین تصمیمی و تعیین ضربالاجل برای اجرای آن، چه معنایی میتواند داشته باشد؟
تجربهی چهار سال گذشته نشان داده است که بعید نیست برای گذر از این مانع نیز راهی بیابند؛ اما در دولت جدید...
به هر روی، نتیجهی فشارهای معاونت هنری و دفتر موسیقی در اجرای طرحی که اولین قربانیاش موسیقیدانان نجیب و صبور نواحی خواهند بود، جدایی و به حاشیه راندن مدیران و متخصصان باتجربهای بود که جای خالیشان تا همیشه احساس خواهد شد».