
تفسیر و توصف او از دانشگاه، تعدادی ساختمان و یک محوطه و یک سردر نیست؛ میگوید: «برای من که همیشه در شهر کرمان ابتذال دیدهام، جزیرهای امن به اسم دانشگاه باهنر وجود دارد». و ادامه میدهد: «همکارانم میدانند که برای خودم تور داخل دانشگاهی دارم و درون فضاها و بیرون آن را مرتب رصد میکنم. برای کسی که در شهری بسامان زندگی میکند، شاید این نگاه به دانشگاه عجیب باشد ولی برای من که چیزی از شهر میخواهم و ندارم، دانشگاه همیشه عزیز بوده است. حتی در مقطعی که خیلی نسبت به شغلم دلسرد شده بودم و میخواستم از معلمی که عشق اولم بوده است کنارهگیری کنم، این ساختمانها و آرامش آن نگذاشت».
به گزارش دل عالم به نقل از فردای کرمان، این پژوهشگر ابنیهی تاریخی برای ارزشگذاری این دانشگاه، دلایل متعددی دارد که در این گفتوگو آن را شرح میدهد و میگوید که با وجود مخالفتها، نسبت به ثبت ملی دانشگاه باهنر کرمان بدبین نیست و به تلاشش در این خصوص ادامه خواهد داد.
آقای دکتر، لطفا در ابتدا بفرمایید دانشگاه شهید باهنر کرمان واجد چه ارزشهایی است که میگویید باید در فهرست آثار ملی ثبت شود؟
ببینید، آثار واجد ارزش ثبت؛ چه در حوزهی ثبت جهانی و چه ملی و منطقهای را باید از وجوه مختلف مورد توجه قرار دهیم. امروزه شاهدیم که در برخی شهرهای دنیا، یادگارهایی از مثلا جنگ جهانی دوم را برای پاسداشت خاطره و اینکه نسلهای بعدی بدانند چه رخ داده است؛ حفظ کردهاند. این آثار، الزاما ازجنبهی زیباییشناختی ارزیابی نمیشوند ولی حفاظت میشوند. قبلا هم مفصل در نشریه شما عرض کرده بودم که در مبحث مبانی نظری، یکی از بنیادیترین پرسشها، در کنار پرسش معروف «چرا حفاظت و مرمت میکنیم؟» این است که «چه را (چه چیز را) حفاظت و مرمت میکنیم؟» و این همان پرسشی است که پاسخ به آن در کشور ما و به طور اخص در کرمان، به نسبت پاسخ پرسش مشابه اول، چالش برانگیز بوده است.
طی سالیان اخیر، در حوزهی میراث معماری و شهری، به مقولهی «ارزش» توجه ویژهای شده و مواردی را میشناسم که حتی در حد رسالهی دکتری در حوزهی مرمت، بر این موضوع متمرکز شدهاند که معلوم شود اساسا آثار واجد ارزش در حوزههای میراث فرهنگی و معماری و شهری چه هستند؟ ضمن اینکه مدتهاست که مباحثی مثل «میراث صنعتی»، «میراث معاصر» و البته «میراث ناملموس» در بین اندیشمندان این حوزه تبیین شده و همچنان نیز بیان تعاریف و مفاهیم بدیع، ادامه دارد. به عنوان مثال، در مورد میراث صنعتی، میتوان به مواردی مثل کارخانه برق کرمان یا کارخانه پنبه بیاض اشاره کرد که هر دو اثر ثبت ملی هستند، حال آنکه چنانچه بخواهیم از یک منظر و تنها از جنبهی معماری یا زیباییشناختی نگاه کنیم، ممکن است ویژگی خاصی نداشته باشند. با این مقدمه تاکید میکنم که باید از کلیشههای به وجود آمده در حوزهی معماری که اغلب ارزشگذاری را به قدمت بنا و برخی ویژگیهای فرمی و ساختاری معماری تقلیل میدهد، عبور کنیم. این موضوع البته منحصر به معماری هم نیست و امروزه به وضوح میبینیم که آثاری مانند صندلی و میزکار فلان نویسنده یا دستنوشتههای یک دانشمند و بسیاری موارد دیگر، نه به لحاظ محتوای کالبدی و یا شاخصههای فنی و هنریشان، بلکه به اعتبار مفاهیمی از ارزشهای ناملموس فرهنگی، واجد ارزش شناخته شدهاند. در مورد دانشگاه باهنر هم، به زعم بنده سوای ارزشها و ویژگیهای معماری، مباحث خیلی جانانهی دیگری نیز هست که آن را واجد ارزش میکند. از جملهی آن میتوان به خاطرهای که از تاریخ معاصر کرمان در آن ثبت و ضبط شده، قصهی شکلگیری دانشگاه و شخصیتی که پشت آن است و حتی با دید فرامنطقهای، اینکه تعداد زیادی از اندیشمندان کشور دورهای از زندگی و رشد خود را در این دانشگاه گذراندهاند، اشاره کرد. باید خیلی زودتر به این فکر میافتادیم و نه فقط دانشگاه باهنر که حتی 40 سال پیش، «دبیرستان جم» هم باید ثبت ملی و تعیین حریم میشد. این عرض بنده ممکن است واکنش برانگیز باشد ولی مطابق با آنچه که بنده از مفهوم حفاظت میراث شهری میفهمم، حتی دربارهی مدرسههایی که آقای عطا احمدی ساخته نیز این شرایط صدق میکند؛ چون ساخت آن، برآمده از جریان و اندیشهای پاک است و بخش زیادی از خاطرات جمعی معاصر مردم کرمان را نیز در بردارد و در مورد معماری این مدارس حداقل میتوانیم بگوییم الگوی مبتذلی نیست. دانشگاه باهنر هم، ضمن اینکه متضمن خاطرات جمعی چندین نسل است، منظر طبیعی خوبی دارد و در طراحی، ساخت و نوع مصالح بهکار رفته در آن، اقلیم در نظر گرفته شده است. قریب 50 سال نیز از زمان بنیانگذاری آن میگذرد و مقطعی از معماری کشور را بازگو میکند. خوشبختانه با پایشی که در مسیر ساختوسازها و توسعهی دانشگاه وجود داشته و دارد نیز، خط مشی مشخصی دنبال میشود ولی با وجود همهی این تلاشها، باز هم بعضا به دلیل اعمالنظرات و سلایق شخصی فرد و جریانی از جایگاهی خاص، ساختوسازهای ناموزون و خارج از خط مشی مذکور را شاهد هستیم. با این وضعیت، چه بهتر که این مجموعه، در یک چارچوب قانونی و مدون، ثبت ملی شود، تا ضمن پاسداری از ارزشهای موجود، ضمانتی برای تداوم و بقای آنها نیز باشد.
دربارهی ارزشهای غیرملموس و ملموس دانشگاه بیشتر توضیح میدهید؟
از نظر معماری، اقلیم در طراحی و ساخت آن بهخوبی در نظر گرفته شده و گذشتهی تاریخی شهر نیز در آن دیده شده است. بسیاری اوقات چون درگیر کلیشهها هستیم، فکر میکنیم معماری یا محور واجد ارزش، یعنی همان کوچهای که ساباط بالای آن است؛ حتما این معبر، به عنوان میراثی از گذشته دارای ارزش است ولی اینکه در زمان خودمان چیزی به اقتضای زمان و مکان بسازیم، چیزی که متعلق به شرایط کنونی باشد و در عین حال، در مفاهیم و محتوا و نه در تقلیدی بیحاصل از اشکال؛ مبین و یادآور ارزشهای فرهنگی و تاریخی و برآمده از بستری باشد که در آن زیستهایم، اهمیت دارد و البته ارزشمند است. در معماری دانشگاه باهنر کرمان، برداشتی از ساباطهای معابر قدیم کرمان؛ که اکنون چیزی نه از آن معابر و نه از ساباطهایشان باقی نمانده، را میتوان دید که با رندی و ایجازی در فرم، طرح شده است. مفاهیمی از حیاط مرکزی هم که از جمله ویژگیهای معماری در ایران است، به همین منوال در طراحی فضاها لحاظ شده و به خوبی مشهود است. از همه مهمتر، استفادهی مطلوب از آجر در آن است که هم توانسته در شکل مدرن و امروزی همچنان تداوم داشته باشد و هم نزدیکترین نوع مصالح، به گذشتهی تاریخی ماست. اگرچه در مقاطعی، دانشکدههایی با اندکی تفاوت در نما، وجهی از معماری هایتک را با نمایاندن استراکچر اصلی و باربر ساختمان به مخاطب ارائه میکند که نمایش ستونهای بتنی در نمای این ساختمانها را در پی داشته؛ ولی همچنان در این ساختمانها نیز، آجر از جمله عمدهترین مصالح بهکار رفته است. در اینجا، همچنان که در متن مکتوب پیشنهاد ثبت هم مشخصا ذکر کردهام، باید به بنای منحصر به فرد کعبه (نمازخانه) دانشگاه هم اشاره کنم که از جمله آثار تحسین شدهی معماری معاصر، با همین ساختار و مفاهیم پدید آمده است و در برخی منابع مکتوب معماری حاضر هم به عنوان مصداقی موفق از معماری معاصر ارائه شده است. از لحاظ ارزشهای غیرملموس که پرسیدید؛ باید یادآوری کنم که مفهوم خاطره از جمله مسائل همیشه مغفول در شهر کرمان بوده است. بنده معتقدم وقتی ما 50 سال اخیر خود را نشناخته باشیم و مثلا، با مدرسهای که پدرمان رفته یا جایی که جوانیمان را گذراندهایم پیوند نداشته باشیم؛ مسلما با 500 سال قبل هم نمیتوانیم ارتباط بگیریم. یکی از راههای این اتصال و پیوند، بناها و حوزههایی از تاریخ معاصر هستند که محمل خاطرات جمعی جامعه و نقاط اتصال مقاطعی هستند که پیوند ما را با گذشته و از سوی دیگر، با نسلهای آینده در طول یک دوران گذار برقرار میکنند که دانشگاه باهنر و دبیرستان جم را میتوان به عنوان مصادیقی آشنا از این پیوند در دو مقطع زمانی برشمرد. علاوه بر این، اندیشهای که در ایجاد دانشگاه باهنر بوده و اینکه چرازندهیاد افضلیپور کرمان را انتخاب کرده است؟ همچنین، طیف وسیعی از فارغالتحصیلان غیرکرمانی این مرز و بوم که شهر ما را با این دانشگاه به یاد میآورند، واجد ارزش و ملی شدن است. از طرفی، خود موضوع علم و دانشگاه با همهی ابتذالی که در کل دنیا به آن دچار شده، همچنان، اصل ارزشمندی است که کسی در آن تردیدی ندارد و این دانشگاه تاثیر بسزایی بر حیات علمی کرمان و حتی ایران معاصر داشته است.